رقص خون. در نگاه جاده..ستاره چشمک زن

از رنج هایی که نمی توان خفت

از حرف ها که نمی توان گفت

در گوش باد میخوانم

هنگامی که برگی می افتد

از شاخه زیتون

و شاپرک ها

در رقص خون

رها می شوند در باد

اقیانوس هستی در بخشش نعمات دست و دلباز است

تمام خواسته ها و احتیاجات من قبل از خواستن بر اورده می شود

اونی که همه ما رو افریده قطعا ما رو دوست داشته ......

اگه توی شب پر از ستاره تنهای تنها با خدا حرف بزنین خدا بهتر

صداتونو میشنو اون موقع نه تنها خدا میشنو حرفاتونو بلکه او ستاره هایی

که همش بهتون چشمک می زنن حتی اگه تو بدترین شرایط

نگاهشون کنین بهتون چشمک میزنه اینو بدونین اگه یه وقتی

ادم ناراحت باشه یا دلش بگیره اگه ستاره ای بهتون چشمک زد

مطمئن باشید داره باهاتون حرف می زنه اونم برای هم دردی داره

اشک میریزه

هیچ وقت اشکای قشنگتونو بیوده نریزین ...هیچ وقت برای کسی

که ارزش اشک ریختن نداره این ستاره های چشمک زنو نریزین

این ستاره ها خیلی ارزش دارن ........

ببینین خدا چقدر بزرگه که با ریختن یکی از این اشکا دلتونو اروم

میکه .....خدا را باورش کنین

تا بهتون لبخند بزنه....